دور میز می نشستیم. مامان برگه های انشا بچه ها را داشت
معمولا تصحیح می کرد. گاهی بعضی ها را که خوشش می آمد میداد که ما هم بخوانیم. ما هم
می خواندیم.
اینکه دور هم بودیم عجیب بود. همیشه نمی توانستیم دور هم باشیم. هنوز عوامل بیرونی بود که مانع جمع های خانوادگیمان می شدند.
اینکه دور هم بودیم عجیب بود. همیشه نمی توانستیم دور هم باشیم. هنوز عوامل بیرونی بود که مانع جمع های خانوادگیمان می شدند.
mozuate ensha che bud?
پاسخحذف