شهریور ۰۵، ۱۳۹۱

خانواده هنری ما


دکتر نصر همیشه با دیدن ما میگفت شما هنری ها...
 "هنری" را جوری به کار می برد که آدم شک می کرد به دانش و سوادش، جوری که همه ی بقیه ی مردم به کار میبرند وقتی یه چیز متفاوت می بینند یا یه نقاشی و اصلا هم انگار براشون فرقی نمی کنه که اون چیزی که می بینند یه کیفه یا یه نقاشی یا یه آدم... هر چیز یه ذره بامزه ای براشون هنری محسوب می شه و اگر کسی این وسط کمی  وافعا به دنبال هنر باشه ، این گل و گشادی معنایی واژه "هنری" زمخت  جلوه می کنه. کافیه اون آدم کمی هم حساس باشه اون وقت در همون جلسه اول روانکاوی می تونه از دکترش متنفر بشه... و میتونه تصمیم بگیره که هیچ وقت دیگه پیش هیچ دکتر روانپزشک یا روانشناسی نخواهد رفت...
ما اما علی رغم همه ی این احساس توهین و تحقیری که  از شنیدن این وازه حس می کردیم چنین تصمیمهایی نگرفتیم. رفتیم / هنوز هم می رویم پیش دگکر نصر.
برای همینه که من فکر می کنم در مجموع ما آدمای خیلی نجیبی هستیم.

۳ نظر:

  1. پست جمعه رو چرا حذف کردی؟ خیلی بهاش ارتباط برقرار کردم.
    من الان هر چن وق یه بار اینطوری می شم، منتهی در پریودهای دو سه هفته ای، به مدت دو سه روز!:)

    پاسخحذف
  2. از نوشته های قبلیم بود...
    برای همین حذفش کردم
    خوشحالم که می بینی/ می خونی اینجارو

    پاسخحذف