فریت کردم بارها را. و منتظر هستم که علی م بیاید. فکر می کنم اگر این سوزشِ ادرارِ لعنتی نبود چه قدر خوشبخت تر بودم. کمی هم نگران رفتن هستم و الی آخر ( به قول خشایار)به خودم قول خواهم داد که هر روز بنویسم یادداشتی روزانه را. و اوه دنیای جدید و رنگ و بوم و کار -هیجان زده ام. تنها کار کردن است که شفای روح انسان است. و تو چه دانی که کار کردن چیست؟
-از یادداشتهای پیش از سفر به اروپا- 2010
-از یادداشتهای پیش از سفر به اروپا- 2010
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر