دی ۱۳، ۱۳۹۳

دریافت نوازش.

بنگ...
چیزی خورده است روی سرم، پرتاب شده است بر صورتم. اعضای بدن جا به جا شده باشند انگار، کبد و ریه یک کاسه شده باشند. با گریه از خواب پریدم. شماره ای را گرفتم. نمی دانم چه شماره ای. قطع کردم.
از جمعه شب تا الان نا آرام سپری می کنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر