آبان ۱۳، ۱۳۸۹

ادبیات عرصه شر است 2

 در لحظه ای که من موشکافانه رفتارهای او ، حرکاتش و خشم هایم از آنها را ثبت می کردم، درست در همان لجظه که هر دو در اتاق او بودیم، او هم همین کار را می کرد. و این چون رازی ناگفته میانمان بود و تنها آنهنگام که در فرصتهای بعدی پنهانی دفترچه های یادداشت یکدیگر را می خواندیم به یقینی دردناک تبدیل می شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر