مرداد ۱۱، ۱۳۹۲

اتاق

لپتاپ داغ کرده است. همین روزهاست که بسوزد. گرمایش از دامن عبور می کند. از پوست عبور می کند. از گوشت...استخوانها را می سوزاند. لپتاپ قرار بوده است که از اول مرداد صاحب میز شود. اما هنوز نشده است. قرار بوده است که یک میز بزرگ چوبی دست دوم برایش خریداری شود از حسن آباد یا یک جایی مثل حسن آباد که بافت قدیمی شهر هنوز دیده شود. در یک روز هیجان انگیز که باد کمی می وزد و ساختمانهای قدیمی حسن آباد یا جایی مشابه آن در وزش خفیف باد ...
میز قرار بوده است در یک اتاق که سبز شده باشد، سبز، رنک شده باشد قرار گیرد. رنگ سبز قرار بوده است از مغازه ای روبروی حسینیه ارشاد خریداری شود. رنگها خریده شده اند. اما خیال ندارند روی دیواربمانند. رنگها لیز می خوردند و شره می کنند. بیتا می گوید باید تمام دیوار را سمباده کشید تا رنگها روی هم بمانند. که نلغزند. می گوید که من سمباده را بکشم او هم عصر می اید به کمکم. از صبح نیم متر را هم نتوانسته ام سمباده بکشم. وسواس سمباده کشی پیدا کرده ام. هی یک تکه را سمباده می کشم. می ترسم آنقدر یک تکه را سمباده بکشم که چیزی از دیوار باقی نماند. روناک می گوید سمباده کشی فایده ای ندارد خود مغازه های رنگ فروشی یک چیزکی دارند که رنگها را به هم بچسباند که رنگ پلاستیک روی رنگ روغن بچسبد. امروز که تعطیل است. 

۱ نظر:

  1. روناک درست می گه، ما از همونا خریدیم زدیم به میز نهارخوری مون که چوب شون درپیته، که داغون نشه. در واقع به جای روغن جلا ازش استفاده کردیم اما آقاهه گفت این برای اون کاره. شایدم من دارم دوتا چیزو با هم قاطی می کنم :)
    به نظر من که اول لپ تاپو دریاب!

    پاسخحذف