آذر ۱۱، ۱۳۹۳

برگ ریزان

پاییز است. از پنجره خانه ام چه زیباست؛ زردها و نارنجی ها. بیرون هنگام راه رفتن و قدم زدن های تکنفره و دونفره چه دلچسب است. پاییز برگ ریزان من. پاییز اشک ریزان من.
شروعش یا پیش از شروعش همچون صاعقه ای بر سرم فرود آمدند زردها، نارنجی ها. و من پرتاب می شدم از لبه تخت، از لبه دیوار، از لبه های خودم. 
و چه کسی بود که بشنود؟ و چه کسی بود که بشنود؟ و چه کسی بود که بشنود اشک ریزان مرا  ...؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر