عیادت کنندگان رفتند. بحث های خوبی درگرفت؛ مطابق معمول. و بحثهایی ابزورد؛ باز هم مطابق معمول. حالا باید یواش یواش آماده خواب شوم. خسته ام. صدای احمدرضا احمدی که نیما می خواند و امشب "..." از حافظه موبایلش پخشش می کرد در گوشم است. حرفها و بحثهای پیرامون صحبتهای جنجالی اخیر اباذری هم پس ذهنم.
آذر رو به اتمام است و "پرویز" و "گربه و ماهی" -یا بالعکس- هنوز دیده نشده است. صحبتی کوتاه با "گ" داشتم در مورد کار که طولانی و کشدار شد. حالا پریده ام میان رختخواب و سرخوشانه در انتظار خوابم.
حرفها بسیار است. این کسالت یک هفنه ای بهبود یابد، مفصل تر، با حوصله تر خواهم نوشت.
آذر رو به اتمام است و "پرویز" و "گربه و ماهی" -یا بالعکس- هنوز دیده نشده است. صحبتی کوتاه با "گ" داشتم در مورد کار که طولانی و کشدار شد. حالا پریده ام میان رختخواب و سرخوشانه در انتظار خوابم.
حرفها بسیار است. این کسالت یک هفنه ای بهبود یابد، مفصل تر، با حوصله تر خواهم نوشت.
بعد از مدتها ناچار به استفاده از فيلترشكن شدم. از خبر كسالتتان متاثر شدم. و از مشكل مادرتان. كاش مي توانستم كمكي بكنم.
پاسخحذف