آذر ۲۸، ۱۳۹۳

خوب است

چند روز پیش از شهرداری آمدند و برگه ای دادند دم در که زباله ها من بعد تفکیک می شود. خوشحال شدم. هفته پیشش خودم حیران و سرگردان از سرنگهبان می پرسیدم که کاغذها و شیشه ها و پلاستیک ها را که از اول آمدنم به اینجا جدا کرده بودم، چه کنم. بهر حال شهرداری تعریفش از جداسازی زباله با من تفاوتهایی اندک دارد. اما خوب است.
کمی گوشت مانده بود از سه شنبه (یکی از اشتباهات فاحش من: هفته پیش دل و جگر گوسفند!!! درست کردم در خانه). گذاشته بودم ببرم برای گربه های جلوی بلوک. امروز با صدای میوی جیغ افشان یکیشان پایین ایوان خانه از کار بلند شدم. کیفی کرد تنهایی اگر مسموم نشده باشد.
گلدانها کمی دوباره جان گرفته اند. بیچاره ها لنگ در هوا مانده بودند با من که نمی دانستم چه کنمشان. الان کمی سرحال ترند در ایوان.
همین ها دیگر... خوب است دیگر... 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر