آبان ۲۶، ۱۳۸۹

غم 1

اینکه کسی اینجا را نمی خواند احساس خوشایندی است... من راهای راها  خواهم بود بدور از همه ی هراسهایم. زن ای که رد ورکشاپ بود می کفت ما همه انجاییم برا یاینکه ریکاوری پیدا کنیم. ...
عم گینم و تلاش می کنم راهی بیابم باری غلبه بر غم...
می دانم که راهی هست . ناچارم که چنین فکر کنم...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر