مست کردم و بعد خواب دیدم که در خواب خوشحالم. یک خانواده ی هلندی که به طور اتفاقی نمی دانم به ایران سفر کرده بودند یا به چه علت دیگر کمی فارسی می دانستند و سوپر مارکت داشتند و در شهری میان شهر من و نایمخن زندگی می کردند که در خواب زیباترین شهر هلند بود و حتی در خواب هم زیبایی اش آنرا غیر واقعی می کرد، از من خوششان آمده است در سفر اتفاقی من به آن شهر. و مرا در سوپر مارکتشان استخدام کرده اند. در خواب شوهر آن زن که پیرمردی بود از من خوشش آمده بود و من سرشار از لدتی گنگ بودم از این علاقه ی پنهانی او به من. صبح که از خواب بیدار شدم از این که زندگی ام سر و سامانی گرفته است همچنان خوشحال بودم و مدتی طول کشید با کلی حساب کتاب که حتما خواب بوده است و در بیداری چنین اتفاقاتی نیفتاده است. در هر صورت از آن روز من همچنان خوشحالم.
مراقب خودتون باشین. پیرمردای طفلکی رو هم از راه به در نکنین لطفن.همیشه شادمان باشین.
پاسخحذفبه این فکر می کردم که شاید آنجا شما را با ملیت دیگری - مثلن هندی - بشناسند و بعد تصور کردم در ساری شاید دوستانتان هم شما را بیشتر دختری هندی تبار بدانند
پاسخحذف